![]() |
|
![]() |
#1 |
عضو ثابت
|
محدثه و زینب کیک تولد پدر شهیدشان را میان مهمانان تقسیم کردند...
بیست روز قبل از شهادتش رفت و دو روز قبل از شهادت با هم تماس تلفنی داشتم. در این بیست روز دو سه دقیقه حرف میزدیم و قطع میکرد. معمولاً هم صبح ساعت 6 تماس میگرفت که قبل از رفتن «محدثه» به مدرسه با او صحبت کند. اما دفعه آخر ساعت هفت شب زنگ زد، اول چند دقیقهای با محدثه و بعد با «زینب» حرف زد. زینب به پدرش خیلی وابسته بود و حتی روزهایی که عبدالله به سر کار میرفت بهشدت بیتابی میکرد. در عالم بچگی خودش میگفت «من رئیس بابا را دعوا میکنم»، حالا در این بیست روز دیگر خیلی بیتاب بود، بار آخر که با عبدالله صحبت کرد، گفت: «بابا جون، بسه دیگه، کی میآیی؟» عبدالله گفت: ناراحت نباش «10 تا دیگه میام». و دقیقاً 10 روز بعد هم به شهادت رسید. «شهید عبدالله باقری نیارکی» مدافع حرم حضرت زینب
![]() ![]() ![]() شیخ بهایی در گفتوگویی از ماجرای سوریه رفتن عبدالله و روایاتش از حضور در صف مدافعان حرم سخن گفته و اینچنین توضیح داده است: یکسری اول رفت سوریه و برگشت. بعد از بازگشت، دیدیم این بچه مثل اسپند روی آتش است، دائم میگفت: "دوباره بروم". با دیدن اوضاع آنجا، طاقت ماندن در اینجا را نداشت. پدر و مادر را راضی کرد و باز هم رفت سوریه و طولی نکشید که گفتند پر زده است. وقتی بار اول از سوریه برگشت، میگفت: «جایتان خالی؛ در حرم خانم زینب ![]() ![]() ![]() شاید یکی از حامیان عبدالله برای شرکت در جمع مدافعان حرم اهل بیت عصمت و طهارت ![]() ![]() در آستانه فرارسیدن تولد حضرت علی ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
__________________
|
![]() |
![]() |
كاربران ذيل از هلنا بابت اين نوشته مفيد تشكر كردهاند : |
![]() |
#3 |
عضو ثابت
تاريخ ثبت نام: Aug 2016
پاسخها: 19
|
ج: محدثه و زینب کیک تولد پدر شهیدشان را میان مهمانان تقسیم کردند...
مرسی
|
![]() |
![]() |
![]() |
Bookmarks |
كاربراني كه در حال مشاهده اين گفتگو هستند : 1 (0 عضو 1 ميهمان) | |
ابزار گفتگو | |
|
|