ارسال Sunday 1 September 2013 در 02:35PM توسط (گندم)
کلیدواژه ها
شب ميشيني رو هره ي ايوونتو شهرو نگاه ميكني پاهاتو دراز ميكني و خيره ميشي به اسمون
يه خلوت4 تايي تو و ليوانتو اسمون و اشك
بعد سنگيني يه نگاه خلوتتو بهم ميزنه توجه نميكني چاييتو ميخوري ديگه اين نگاه تبديل ميشه به يه صداي اروم
صبا
صبا ي من
بابا چرا اينجا نشستي سرت...